آیسانآیسان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره
آیسانآیسان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره
آیسانآیسان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره
آیسانآیسان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره
آیسانآیسان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

آیسان نخودچی مامان و بابا

2ماهگی

1394/2/30 16:33
نویسنده : مامان آیسان
446 بازدید
اشتراک گذاری

سلام آیسان جونی پرنسس مامان محبت

امروز وقت واکسن 2 ماهگی داشتی عزیزم.از 2 هفته پیش استرس این واکسن لعنتی و داشتم چون تا حالا از نزدیک ندیده بودم.واکسن ایلیا طلا و آرتین جونی هم نرفته بودم ببینم و ای کاش رفته بودم تا این همه فکر و خیال نمیکردم.البته مطمئنم اگه میرفتم الان 2برابر ناراحت بودم.

صبح به مامان مریم زنگ زده بودم که باهم بریم ولی گوشیو جواب نداد مثل اینکه خودش رفته بود دندونپزشکی...

بردم گذاشتمت تو کالسکه ولی اصلا دوست ندابشتی اونجا بمونی همش نق میزدی منم شیشه شیرتو که تو توش آب قند ریخته بودم دادم خوردی و ساکت شدی.چون شنیده بودم که آب قند باعث میشه کمتر درد بکشی.

خلاصه که سریع آوردمت تو درمانگاه و اول بردمت قد و وزنتو گرفتم.قدت 59 و وزنت 5700 بود.

بعدشم بردمت رو تخت خوابوندمت که واکسن بزنی.وقتی  دکتر سوزن و تا آخر کرد تو رون پات رنگم پرید و حالم بد شد.فکر نمیکردم تا آخر فشار بده تو هم انقدر گریه کردی که اولین بار بود میدیدم اینجوری زجه میزدی.زود بغلت کردم و اومدم بیرون.گریه

خوشبختانه زود ساکت شدی و چون خوابت میومد وقتی گذاشتمت تو کالسکه تا خونه خوابیدی.قبلشم که بهت استامینوفن داده بودم.بعداز 4 ساعت یه دفه داد و هوار و گریه.گریه ی شدید از قبل بدتر.....انقدر بد بود که خودمم پابه پات گریه میکردم.گریه

شب که باباییت اومد خونه تا قیافمو دید فهمید که گریه کردم و زد تو فاز شوخی و مسخرم کرد که مادرو ببین....

امیدوارم که هیچ مادری درد کشیدن بچشو نبینه....

اینم عکس امروزته عزیزممحبت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)