اولین مسافرت
یکی یدونه ی مامان سهلام...
دخملم اولین مسافرتت و توی 5 ماهگی مشهد رفتی با مامان و بابایی و عمو محسن (پسرخاله ی بابا) که یه خورده اذیت شدی.رفت و برگشتمون با هواپیما بود که شما اذیت نشی ولی تو هواپیما که میرفتیم زود شروع میکردی به گریه و لگد میزدی.تو فرودگاه هم گشنه شده بودی و به قول یکی از کارکنان فرودگاه و گذاشتی رو سرت
خلاصه اینکه خیلی خوش گذشت حسابی زیارت کردیم.خیلی وقت بود نرفته بودم زیارت و میدونم که امام رضا اول تورو بعد مارو طلبید.خیلی احساس سبکی میکنم خوشحالم و به جای همه زیارت و دعا کردم.تو حرم هم زیاد نق میزدی انگار از جای شلوغ بدت میاد...
4 روز مونیم البته یه روزشو هم رفتیم شاندیز که خیلی اونجا خوش آب و هوا و زیبا بود.ایشالا یه بارم با خاله مرجان و خاله مژگان بریم.
از خودت بگم که شیطون شدی و زیاد جیغ میزنی و البته دیگه بغل کسی میری گریه نمیکنی.تو روروئک هم عقبی میری و به جایی گیر میکنی جیغ میزنی.
با باباییت خیلی بازی میکنی و براش صداهای مختلف درمیاری و حسابی خودتو جامیکنی تودلش.
جدیدا هم که تا میره سراغ لب تاب شیرجه میزنی رو لب تاب و بیچاره باباییت مجبور میشه جمعش کنه.
تو همه ی زندگی منی انقدر شیرین شدی که دوست دارم لحظه ها آروم بگذرن و من سیر بشم از بودن با تو....
دوست دارم دختر قشنگم